دانلود رمان,رمان زیبا,دانلود رمان عاشقانه,دانلود رمان ایرانی,دانلود رمان خارجی,دانلود رمان جدید 95,

.
اطلاعات کاربری
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت
آخرین ارسال های انجمن

 پارت 7 رمان من ارباب توأم 🌹 🌺 🌹
🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺
به اينجاي حرفش که رسید ساکت شد ..منم شکه شده بودم .واي اصال باورم نمیشه کسي که بابا
رو اسمش قسم میخورد يه همچین
کاري رو با بابا کرده باشه .
خیلي ناراحت شدم ولي ادامه ي حرف بابا نه تنها شک بعدي رو بهم وارد کرد بلکه کل دنیا رو
سرم خراب شد .
بابا _ بخاطر همین اون طلبکار حاال پوالشو از من میخواد ولي ديروز اومد دفترم و گفت که اگه
دخترت با پسرم ازدواج کنه مشکل بینمون حل میشه ..ولي دخترم من اينو نگفتم بهت تا مجبورت
کنم که بري و با پسرش ازدواج کني .آدماي درست و خوبي هستند جوري که تا حاال هیچ کس
چیزي ازشون نديده ..منم اين حرفا رو بهت گفتم که اگه يه زماني خود آقاي آريامنش رو ديدي و
چیزي گفت شکه نشي ..دخترم من حاضرم کل دارائیمو بفروشم تا پولشو جور کنم ..االنم میتوني
بري تو اتاقت
خیلي گیج بودم خداي من چي داشتم میشنیدم؟ من رزا نعمتي تک دختر سعید و شیوا نعمتي کسي
که تا حاال با همه ي مشکالت زندگیش روي بد زندگي رو نديده بود .حاال مجبور به يه ازدواج
قراردادي هستم ؟.. در برابر پول؟ ..درسته که پدرم گفت حاضر نیست منو بده بهشون ولي آيا اين
از خود گذشتگي در برابر اين همه مهربونیاي خونوادم چیز زياديه ؟
نه نیست اصال نیست ..اگه من قبول کنم هم پدرم از زير قرض خالص میشه هم خونه ي باال
سرشون میمونه .ولي اگه اينکارو نکنم همه چیزمونو از دست میديم ..
با اين فکرا تصمیم نهايي خودمو گرفتم آره من باهاش ازدواج میکنم ..من میتونم از پسش بر بیام
ولي با يه شرط آره ..
با زبونم لبمو تر کردم و شروع کردم به حرف زدن
_ بابا ..
بابا سرشو بلند کرد و با قیافه ي گرفته زل زد بهم ..يه نگاه زير چشي به مامان انداختم که االن
داشت اشک میريخت ..آخه خدايا اين چه
مصیبتي بود که گرفتارش شديم ..؟



:: برچسب‌ها: پارت 7 رمان من ارباب توأم , رمان جدید ,
:: بازدید از این مطلب : 1247
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 19
ن : admin
ت : چهارشنبه 25 مرداد 1396
.
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

کد امنیتی رفرش

موضوعات
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پشتیبانی