دانلود رمان,رمان زیبا,دانلود رمان عاشقانه,دانلود رمان ایرانی,دانلود رمان خارجی,دانلود رمان جدید 95,

.
اطلاعات کاربری
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت
آخرین ارسال های انجمن

 

 

 

 

نام رمان: تب

نویسنده: پگاه رستمی

تعداد صفحات: 1411

 

 

بخشی از رمان:

کیف چرم مشکی ام را از دست راست به دست چپ متقل میکنم و دستگیره در را پایین میکشم. منشی به محض دیدنم برمی خیزد و سلام می کند. جوابش را می دهم و به سمت اتاقم می روم.

صدایش را می شنوم.

– اولین نوبت امروز ده دقیقه است.

بدون اینکه بچرخم و نگاهش کنم می پرسم:

-به چند نفر وقت دادی؟

-هفت نفر.

به ساعتم نگاهی می اندازم و با درماندگی فکر می کنم”هفت نفر که هر کدام چهل و پنج دقیقه وقتم را می گیرند و کلا می شود شش ساعت و الان هم که چهار ساعت است و یعنی.. تا 10 شب درگیرم…

درماندگی ام را بروز نمی دهم.

-اکی لطفا یه قهوه بیار واسم! بدون شیر و شکر!

چشمش را می شنوم و وارد اتاق می شوم. کتم را در می آورم و به جا رختی می زنم.

دستی به پیراهنم می کشم..

 

 

 

 

 

دانلود رمان تب



:: بازدید از این مطلب : 1252
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 5
ن : admin
ت : جمعه 23 شهریور 1397
.
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

کد امنیتی رفرش

موضوعات
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پشتیبانی